توضيحات برنامه
ساعت ۱۱:۴۵ دقیقه پنج شنبه، طبق قرار قبلی، همگی در محل مقرر حضور بهم رساندیم و دیدن همدیگر باعث شد ذهن های خسته و آشفته مان پس از اوضاع نه چندان آرام کشورمان کمی در کنار هم آرام گیرد و دغدغه صعود قله و ماندن در کنار تیم، مارا از دیگر دغدغه های زندگی روزمره مان دور کرد که این خود موهبی بود.پس از سلام و احوال پرسی و آشنایی اولیه بچه ها، کوله هارا در مینی بوس قراردادیم و سوار شدیم. ساعت ۱۲:۳۰ بود که از تهران به راه افتادیم.در طول مسیر بعضی از بچه ها از فرط خستگی روزشان همان ابتدا خوابشان برد و بعضی دیگر از ذوق و استرس قله همچنان با یگدیگر مشغول گپ و گفت بودند، کمی که گذشت تقریبا همه تلاش کردند بخوابند اما اینکه چند نفر موفق شدند بر روی صندلی کوچک مینی بوس خواب عمیق را تجربه کنند بر ما پوشیده است:)ساعت ۲:۵۰ دقیقه بود که به روستای کلوان رسیدیم اما بخاطر اهمیت خواب شب قبل از صعود سعی کردیم چند دقیقه ای را در سکوت روستا به خواب درمینی بوس ادامه دهیم.ساعت ۳:۴۵ دقیقه کم کم آماده شدیم، داخل روستا مسجد بود و بچه ها میتوانستند از سرویس بهداشتی مسجد استفاده کنند، عده ای هم از فرصت استفاده کرده و صبحانه مختصری خوردند و بعد همگی دورهم حلقه زدیم و به گرم کردن پرداختیم. ساعت ۴ با کوله های روی دوشمان از روستا به راه افتادیم و صعودما عملا شروع شد، در ابتدای صعود می شد از هوای خنک سحرگاه لذت برد درحالی که با طلوع آفتاب هوا شروع به گرم شدن کرد. ساعت ۵ بود که در قسمت نسبتا مسطحی از مسیر، استراحت کوتاهی کردیم تا صبحانه های آماده مان را بخوریم.در روشنایی هوا به صعود ادامه دادیم، مسیر پاکوب مشخصی داشت و حدفاصل روستا و جانپناه در میانه مسیر یک چشمه هم وجود داشت. آنتن هم در ابتدای مسیر بد نبود اما بالاتر که میرفتیم آنتن را از دست دادیم و بعد از جانپناه دوباره آنتن وجود داشت.ساعت ۶:۲۰ برای اب نوشیدن و قوا گرفتن بچه ها استراحت کوتاهی داشتیم و دوباره به راه افتادیم، ساعت ۷:۲۰ به جانپناه رسیدیم، استراحت خوبی داشتیم و از سایه کنار آن برای استراحت و آب خنک چشمه ای که داشت برای نوشیدن استفاده کردیم.به صعود ادامه دادیم و ۹:۲۰ استراحت کوتاهی کردیم، ازآنجایی که شیب مسیر گاهی کم و گاهی زیاد میشد برای تجدید قوا سعی میشد بعد از هرساعت کوهپیمایی حداقل ۵ دقیقه استراحت برای نوشیدن آب و قندیجات داشته باشیم.تا ۵۰ متری قله علی رغم بادهای گهگاه، هوای گرم ناشی از آفتاب روی سرمان ادامه دار بود. ۱۰:۳۰ بعد از آخرین استراحت، به سوی قله کهار شتافتیم، ساعت ۱۱:۰۷ روی قله بودیم و در طول مدت نیم ساعتی که روی ارتفاع وقت گذراندیم، بعضی برای اولین بار با قله بالای ۴۰۰۰ ای که صعود کرده بودند عکس می انداختند، بعضی خوابیدند و بعضی به خوردن تغذیه انرژی بخشی مشغول شدند. از روی قله میشد منظره زیبای کوه های اطراف، من جمله قله ی ناز را برانداز کرد، همچنین به آسمان آبی زیبا خیره شده بودیم که در ابتدا خالی از ابر بود اما در عرض دقایقی، توده ی سفید و بزرگی از ابر، مانند پشمکی متحرک به سمت قله حرکت میکرد. عکس دسته جمعی مان را که با تابلو گرفتیم به سمت پایین حرکت کردیم و به محض رسیدن به مکان مسطحی که پایین قله بود و کمتر بادگیر بود، اتراق کردیم تا ناهارهایمان را صرف کنیم. ضمنا حدود ۵۰ متر پایین تر از قله آنتن هم داشتیم.ساعت ۱۲ تا ۱۳:۳۰ مشغول پایین آمدن از ارتفاع تا جانپناه شدیم، در جانپناه هم استراحت خوبی کردیم و خستگی مان را با زدن آب خنک چشمه به سر و صورت هایمان کاهش دادیم و ساعت ۱۴ شروع به طی ادامه مسیر کردیم.ازآنجایی که مسیر قله کهار پاکوب های مشخصی دارد، اواخر مسیر بازگشت هرکس تقریبا با سرعت خودش به پایین میرفت، بعضی از بچه ها بخاطر کمبود خواب شب قبل که داخل مینی بوس نتوانسته بودیم خواب راحتی داشته باشیم، در مسیر برگشت خیلی خسته شده بودند.به همین سبب حدود ساعت ۱۷ به مینی بوس ها که در روستا منتظر ما بودند رسیدیم، پس از تعویض لباس های خاکی و شستن دست و صورت و استفاده از سرویس بهداشتی مسجد، هندوانه های خنکی که از قبل در مینی بوس گذاشته بودیم تا بعد از صعود میل کنیم را خوردیم و سپس به سمت تهران راه افتادیم، بعد از صعود موفقیت آمیز تمام تیم به قله شام را در کنار خانواده هایمان گذراندیم و شبش مطمئنا همگی از خستگی بدون تعلل در رختخواب به خواب عمیق فرو رفتیم.