



توضيحات برنامه
روز اول:
سهشنبه شب ساعت ۸ قرار بود دور هم جمع شویم اما تا حرکت کنیم ساعت حدود ۸:۴۵ شده بود. برنامه با برنامههای مفرح شروع شد. ساعت ۱۱:۲۰ در یکی از مراکز رفاهی توقفی ۲۵ دقیقهای داشتیم و پس از آن دوباره حرکت کرده و نهایتا ساعت ۸:۳۰ صبح به مهاباد رسیدیم. در ادامه وسایل خود را سوار دو مینی بوس کرده و برای صرف صبحانه حرکت کردیم. پس از تهیهی وسایل لازم برای صبحانه توسط افراد، ساعت حدود ۱۰:۲۰ توانستیم کنار سد مهاباد صبحانهی گروهی را داشته باشیم. ساعت ۱۱:۲۰ وسایل خود را از کنار سد جمع کرده و به سمت غار سهولان با مینیبوسها به راه افتادیم. پس از تهیهی بلیط و بازدید از غار، گروه گروه سوار قایق شده و در غار گشت زدیم و از زیباییهای آن لذت بردیم. نهایتا ساعت ۱۴:۳۰ غار را ترک کردیم و به سمت اقامتگاه که یک خانهی اجارهای بود به راه افتادیم. حدود ساعت ۱۵:۳۰ توانستیم خانه را تحویل بگیریم و در آن مستقر شویم. پس از کمی استراحت ساعت ۱۶:۱۵ خانه را ترک کرده و به تاناکورای مهاباد رفتیم. در اینجا سرپرست به گروه گفت که تا ساعت ۱۹ در تاناکورای مهاباد گشت و گذار انجام دهند و خریدهای خود را انجام دهند و سپس جلوی تاناکورا جمع شوند. در این زمان سرپرست با مسئول خرید جهت تهیهی لوازم شام گروهی به خرید رفتند. ساعت ۱۹:۱۰ همهی افراد جلوی تاناکورا جمع شده و پس از مراجعه به مغازهای جهت تهیهی اغذیهی لازم در روزهای آینده، به خانه برگشتیم و نهایتا ساعت ۲۰ به خانه رسیدیم. در خانه عدهای مشغول درست کردن شام شدند و بقیه هم با هم بازی کردند. در ادامه معارفهای بین افراد گروه انجام شد و شام در فضایی صمیمانه صرف شد.
روز دوم:
روز دوم ساعت ۶ صبح از خانه حرکت کردیم تا صبحانه محلی (سرشیر و عسل) را در رستورانی در روستای دیزج صرف کنیم. به دلیل توقف نسبتا طولانی در ترمینال مهاباد، عدهای از بچهها برای خود بابولا (غذایی محلی بصورت ساندویچ تخم مرغ و سیبزمینی و سبزیجات) تهیه کردند که تا مقصد گرسنه نمانند. پیشبینی از مسیر حدود ۳ ساعت بود اما به دلیل اینکه رانندهی مینیبوس مسیر را از ارومیه پیش برد مسیر خیلی طولانی شد و ما ساعت ۱۱:۲۰ دقیقه به مقصد مورد نظر رسیدیم. با این اوصاف برنامهی روز دوم تغییر کرد زیرا دیگر رفتن به قلهی دالامپر به دلیل خوردن به شب منطقی به نظر نمیرسید. در رستوران اکثر بچهها به دلیل اتفاق پیشآمده و دیر شدن زمان، ناهار سفارش دادند ولی هر میز یک وعده سرشیر و عسل هم داشت که هر کدام از افراد مقداری از آن بچشند. پس از صرف ناهار، به سمت آبشار سوله دو کول به راه افتادیم و حدود ساعت ۱۴ به آن رسیدیم. پس از بازدید از مناظر آبشار و گرفتن عکس توسط اعضای گروه حدود ساعت ۱۵ با نیسان به سمت دریاچهی مامه شیخ رفتیم. مسیر، مسیر زیبا و ناهمواری بود و نیسانسواری در آن برای اعضای گروه بسیار جالب بود. پس از انتخاب محل کمپ، اعضای گروه چادرهای خود را برپا کرده و در آن جا مستقر شدند. در ادامهی شب افراد برای خود غذا درست کردند و دور آتش جمع شدند و به بازی و گفتوگو پرداختند. نهایتا ساعت ۲۲:۳۰ سرپرست خاموشی اعلام کرد و کم کم افراد به سمت چادرهای خود رفتند تا خواب کافی را برای کوهپیمایی روز بعد را داشته باشند. لازم به ذکر است این منطقه نزدیکی زیادی به مرزهای کشور ترکیه داشت و کوههای این کشور نیز از محل کمپ ما دیده میشد.
روز سوم:
روز سوم ساعت ۵ افراد بیدار شدند و صبحانههایی که خریده بودند یا درست کرده بودند را میل کردند و در ساعت ۵:۳۵ شروع به گرم کردن کردیم و سپس به سمت قله دالامپر به راه افتادیم. پیشبینی انجام شده برای رفت و برگشت به قلهی دالامپر حدود ۵ ساعت بود. در ابتدای مسیر یکی از بچهها ناخوش بود ولی تصمیم به ادامه دادن گرفت و پس از نیم ساعت حال او بهتر نشد و به توصیهی سرپرست فنی همراه با یکی دیگر از بچهها به محل کمپ بازگشت. در ادامه گروه با هم مسیر تا قله را طی کردند و البته از جایی به بعد امکان ادامه دادن را نداشتند زیرا نیروهای نظامی مسیر به قله را بسته بودند. در این هنگام گروه در همان محل توقف کرد و افراد به گرفتن عکس مشغول شدند. نهایتا گروه به آهستگی شروع به بازگشت به کمپ کرد ولی به دلیل گم شدن گوشی یکی از بچهها و مسائل مربوط به آن، گروه دچار چند دستگی شد و مدت زیادی تا برگشتن تمام بچهها طول کشید. نهایتا حدود ساعت ۱۱:۳۰ همهی بچهها به محل کمپ بازگشتند. اما به دلیل بدقولی رانندهی اتوبوس و کنسل کردن ناگهانی رانندهی مینیبوس برنامهی برگشت دچار تغییر شد. همچنین به دلیل تعطیلی عید، تصور بر این بود که شهر مهاباد تعطیل خواهد بود و به همین دلیل به صلاحدید سرپرست تصمیم گرفته شد که چند ساعتی بیشتر در محل کمپ و کنار دریاچهی مامه شیخ بمانیم و بعد برگردیم. حدود ساعت ۱۴ از محل کمپ با نیسان به روستای دیزج برگشتیم و پس از آن با مینیبوس به مهاباد برگشتیم. در طی این مسیر در مینیبوس جلسهی انتقادات و پیشنهادات برگزار کردیم تا نقاط ضعف و قدرت سفر را بررسی کنیم. حدود ساعت ۱۷:۳۰ به مهاباد رسیدیم و پس از قرار دادن کولهها در انبار ترمینال برای صرف شام به شهر رفتیم. لازم به ذکر است سه نفر از بچهها به دلیل عجلهای که برای بازگشت به تهران داشتند و به دلیل جابهجایی زمان حرکت اتوبوس دچار مشکل میشدند، زودتر به ارومیه رفته بودند ولی چون اتوبوسی برای برگشتن پیدا نکرده بودند، نهایتا در ترمینال مهاباد دوباره به گروه پیوستند. پس از صرف ناهار در یکی از کبابیهای شهر، به ترمینال بازگشتیم و حدود ساعت ۲۰:۴۵ از ترمینال به مقصد تهران به راه افتادیم و ساعت ۶:۳۰ روز شنبه به تهران رسیدیم و سفر بسیار خوبی را کنار هم تجربه کردیم!