همه جیز از یک کنجکاوی ساده شروع شد؛

نوتیفیکیشن اومد تو تلگرام: «دوچرخه سواری نارنجستان به بلیران.»
یکم عجیب بود برام!
نارنجستان که تو مازندرانه چجوری میخوایم از تهران با دوچرخه تا اونجا بریم؟
سطح برنامه متوسط بود و هزینه برنامه هم به نسبت اینکه قرار بود تا شمال بریم خوب بود.
همه این ها باعث شد که کنجکاو بشم و فایل توجیهی برنامه را خواندم.
رکابزنی داخل جنگل، اون هم تو پاییز قشنگ! شنا در آبگرم وسط جنگل!
به سرپرست برنامه پیام دادم و ثبت نام کردم.

 

پنج شنبه از راه رسید، قرارمون ساعت ۱۲شب روبروی درب ولیعصر دانشگاه امیرکبیر بود.
۱۲نفر دوچرخه سوار بودیم، خیلی ها از خانه با دوچرخه آمدند و خیلی ها هم دوچرخه هایشان را روی باربند ماشین گذاشتند و آمدند.
جالب بود که بعضی هم با مترو آمده بودند.
وقتی همه جمع شدند به کمک آچار آلن فرمان دوچرخه ها را چرخاندیم تا راحت تر در کنار هم قرار بگیرند، دو تا از بچه ها رفتند رو سقف مینی بوس و دو نفر هم از پایین دوچرخه ها را بالا دادند.

بار زدن دوچرخه ها روی مینی بوس

در نهایت بعد از بستن همه دوچرخه ها روی سقف، ساعت ۱ حرکت کردیم.
سعی کردیم در طول مسیر کمی بخوابیم هرچند سخت بود.
ساعت ۵:۲۰ به اول مسیر رسیدیم و از اونجایی که تا روشن شدن هوا وقت بود توانستیم حدود ۱ساعت بدون سر و صدا و تکان داخل مینی بوس بخوابیم.
اول مسیر مغازه و دستشویی بود، بنابراین از آخرین ارتباطمون با دنیای مدرن استفاده کردیم و آخرین خرید و دستشویی را رفتیم.

محل توقف مینی بوس در نارنجستان

در این فرصت بچه ها دوچرخه ها را پایین آورده، فرمان ها را درست کردند، باد لاستیک ها را چک کردند تا بالاخره در ساعت ۷:۳۰ راه افتادیم.

عکس های بچه ها در حال آماده شدن برای حرکت (ورق بزنید)

مسیر جاده خاکی، اما صاف و پهن بود.
گاوها، توله سگ های بامزه و کلبه های روستایی زیبا در طول مسیر حواسمان را از تمام دغدغه ها و ناراحتی ها پرت میکرد.
شاید برای همین بود که مسیر را اشتباه رفتیم، اما خوشبختانه مسئول فنی سریع متوجه شد و دوباره به مسیر اصلی برگشتیم.

تصاویری از خانه های روستایی و حیوانات در ابتدا مسیر (ورق بزنید)

هر برنامه ای با چالش هاش خاطره انگیز و به یادماندنی میشه.
ما هم یک چالش عجیب داشتیم.
ظاهرا عده ای دوست نداشتن کسی از این مسیر تردد کند، به همین خاطر در طول مسیر بارها به در ها و حصار های چوبی، چاله های بزرگ به اندازه یک ماشین، و تنه های درخت بزرگ مواجه شدیم.
اما کوتاه نیامدیم و از همه آن ها رد شدیم.

تعدادی از موانع در مسیر (ورق بزنید)

مانع ها باعث شده بود سریع تر خسته بشیم، به همین خاطر ساعت ۸:۱۰ دقیقه توقف کردیم و در این فرصت معارفه هم داشتیم.
هرکس خودش را معرفی کرد.
بعد از اینکه نام، رشته تحصیلی و نحوه آشنایی هرکس با گروه را شنیدیم و کمی بیشتر باهم آشنا شدیم، ساعت ۸:۳۰ دوباره راه افتادیم.

معارفه

مسیر نه خیلی سربالایی بود و نه خیلی سرپایینی و همین موضوع جذابیت این برنامه را زیادتر می کرد.
در طول مسیر ساعت ۹:۱۰ تا ۹:۲۰ و ۹:۴۵ تا ۱۰ استراحت کوتاهی کردیم، تنقلات و آب خوردیم و حرکت کردیم.

مسیر و زیبایی های آن (ورق بزنید)

داشتیم در زیبایی های جنگل غرق میشدیم که متوجه
بوی گوگرد شدیم، و ناگهان خودمان را کنار آبگرم دیدیم.
از قبل میدانستیم که شاید برای شنا به آبگرم برویم و لباس اضافه همراه داشتیم.
آب داخل آبگرم سفید بود و قل می زد اما گرم نبود، به همین خاطر برخی برای شنا وارد آبگرم شدند و برخی نیز تصمیم گرفتند به استراحت و عکاسی بپردازند.

آب گرم و رودخانه کنار آن (ورق بزنید)

دوباره حرکت کردیم تا در جایی آرام و خلوت تر برای ناهار توقف کنیم.
ساعت ۱۲:۱۵ منطقه ای صاف، خلوت، آرام و پر از گل های سفید و قشنگ برای ناهار پیدا کردیم.
طولانی و سخت نبودن مسیر باعث شده بود تا از برنامه زمانی جلو تر باشیم و این اجازه را میداد که زمان طولانی تری استراحت کنیم.
پس بعد از خوردن ناهار دراز کشیدیم و از سکوت و زیبایی گل ها لذت بردیم.
شاید بعضی ها یک چرت کوتاه هم زدند.

محل توقف برای ناهار (ورق بزنید)

ساعت ۱۳:۴۰ با شکم های سیر و سیراب راه افتادیم.
ساعت ۱۴:۱۰ به روستا و پایان ترک مسیر رسیدیم.
با یک چالش جدید روبرو شدیم؛ سیم های برق روستا آتقدر پایین بود که اگر دوچرخه ها را روی مینی بوس می بستیم به سیم ها گیر می کردند.
از اونجایی که هنوز کلی انرژی داشتیم خیلی هم از این چالش خوشحال شدیم و تصمیم گرفتیم تا پایان روستا رکاب بزنیم.

نمای ارتفاع سیم ها داخل روستا

دوچرخه سواری در جاده و خیابان هم چالش ها و خطر های خود را دارد، اما با رعایت اصول ایمنی مثل حفظ فاصله، راندن از کنار و استفاده از کلاه ایمنی، همگی به سلامت و خوشحال ۱۴:۵۰ به انتهای روستا رسیدیم.
نوبتی داخل مینی بوس لباس هایمان را عوض کردیم، دوباره فرمان دوچرخه ها را درست کردیم و ۱۵:۲۰ به سمت تهران راه افتادیم.

فرمان چرخیده یکی از دوچرخه ها برای بار زدن روی مینی بوس

در مسیر برگشت جلسه انتقاد و پیشنهاد داشتیم، کمی بازی دسته جمعی کردیم و از آهنگ لذت بردیم، عده ای هم خوابیدند تا در نهایت ساعت ۲۱ روبروی دانشگاه از هم خداحافظی کردیم و با کوله ای از خاطرات و دوستان جدید به خانه رفتیم.

به امید دیدار همه شما عزیزان در برنامه های کوهساران
مسافت: ۲۷/۵ کیلومتر
سرپرست برنامه: سید علیرضا حسینی تبار
نویسنده گزارش: مصطفی امینی
تاریخ برگزاری: ۱۳آبان۱۴۰۱

عضویت در خبر نامه

از چه برنامه هایی با خبر شوید؟

آیا می خواهید از انتشار مطالب زیر هم باخبر شوید؟

از چه طریقی با خبر شوید؟

1 + 10 =