بخش پنجم: توضیحات برنامه

در نهایت وارد مسیر جاده شدیم و سربالایی های مسیر آغاز شد ،

شیب مسیر به طور کلی یکنواخت و ملایم بود اما چون طولانی بود و گاهی شیب خیلی شدید می شد ، سخت بود و استقامت بالایی می طلبید.

هم چنین به واسطه ی آن که کنار جاده رکاب می زدیم ، لازم بود که دقت کنیم و در جهت حرکت ماشین ها رکاب بزنیم ، و هم چنین حتی الامکان از قسمت خاکی جاده برویم ، نه از آسفالت ، تا فاصله بیشتری با ماشین های در حال حرکت داشته باشیم.

در این قسمت ، چند شیب خیلی شدید داشتیم که چون در جاده هم بودیم دقت و توان بالایی در رکاب زدن را می طلبید.

چند جا در بین مسیر باری خوردن توت و… ایستادیم و از شاخه های بیرون زده ی درختان باغ داران چندتایی چیدیم و حق رهگذر را ادا کردیم ????

در نهایت حدود ساعت 10 صبح به روستای ولیان رسیدیم.

هوا به شدت گرم بود و آب های مان تمام شده بود ، بنابراین فرصت رسیدن به روستا را غنیمت شمرده و از سوپری روستا آب و دوغ آبعلی و… خریدیم وگلویی تازه کردیم و جانی گرفتیم.

سپس ادامه دادیم و به دل دربند ولیان رفتیم.

از اینجا به بعد مسیر تا حدود بیست دقیقه ، در بین خانه های روستا رکاب زدیم ، کوچه ها تنگ بودند و مردم روستا را می دیدیم ، در نهایت مسیرهای آسفالت روستا تمام شد و به خود دربند ولیان و کنار رودخانه رسیدیم ،

از این جا به بعد مسیر ، واقعا رویایی و زیبا ، و هم چینن خاکی و سنگلاخ بود ، یک طرف مان آب بود و صدای زیبای آن ، و سمت دیگرمان باغ ها و طبیعت زیبای دربند ولیان ، درختان میوه با میوه های رسیده و خوشرنگ و درختان سرسبز و بهارگونه.

اکثر مسیر هم بوی یاس می آمد و انسان را مدهوش می کرد… و به واسطه ی وجود درختان و سایه ای که ایجاد کرده بودند ، و آبی که کنارمان می رفت ، هوا خنک تر شده بود و رکابزنی ، لذت بخش تر.

این قسمت از مسیر شیب ملایم تری داشت اما در بعضی قسمت ها مسیر سنگلاخ بود و دقت بیشتری می طلبید ،

چندبار در طی مسیر برای عکس گرفتن و استراحت کنار آب ایستادیم و لذت بردیم ،

سپس به رکاب زدن در آن مسیر سبز و زیبا ادامه دادیم و بعد از دوبار رد شدن با دوچرخه از میان رودخانه ، به پای کوهی که آبشار و چشمه ولیان در آن بود ، رسیدیم.

یکی از بچه های پای کوه و کنار دوچرخه ها ایستاد و باقی ، با کوله ی سبک و یا دست خالی به دل کوه و به سمت آبشار زدیم.

ساعت از 12 گذشته بود که به آبشار اول رسیدیم و بنا به صلاح دید و با توجه به زمان ، کمی استراحت و آب تنی کردیم و از همان جا بازگشتیم.

ساعت حدودا 13:15 بود که مجددا به پای آبشار رسیدیم ، سوار دوچرخه ها شدیم و به سمت کردان و مسیر برگشت رکاب زدیم.

سربالایی مسیر رفت با آن که سخت بود ، اما به ما نوید آن را می داد که در مسیر برگشت کارمان ساده تر است و می توانیم با رهایی ، رکاب بزنیم و فقط از مسیر لذت ببریم ، با همین منوال ، رکاب زنان به سمت کردان آمدیم ،

این بخش از برنامه واقعا لذت بخش بود و بدون آن که سربالایی ای باشد ، از رکاب زنی مان لذت بردیم ????

تقریبا استراحتی نیاز نبود اما با این حال چندبار در مسیر ایستادیم تا همه برسند ،

در نهایت ، ساعت 15:30 ، بعد از گذشتن از کوهسار ، به کنار ماشین ها و روستای کردان رسیدیم ، بستنی خوردیم و دوچرخه ها را سوار کردیم و به سمت محلی که از پیش تعیین شده بود رفتیم تا ناهار بخوریم (در این فاصله سرپرست برنامه جوجه ها را خریده بود)

جوجه ها را درست کردیم ، از معاشرت با همدیگر لذت بردیم و بعد از یک روز تقریبا سخت و رکابزنی ، استراحت کردیم و لذت بردیم ،

در نهایت اخرهای صرف ناهار که بودیم ، باران شروع به باریدن کرد و آخر ناهار مان را سریع یک لقمه کردیم و در عرض چند دقیقه همه چیز را جمع کردیم و سوار بر ماشین ها شدیم و بعد از خداحافظی از همدیگر به سمت تهران راه افتادیم و به یک روز زیبا پایان دادیم.

به امید دیدار شما در برنامه های آتی کوهساران ❤️