گزارش برنامه دزفول
تاریخ: ۸ تا ۱۰ اسفند ۱۴۰۳
توضیحات برنامه
ساعت ۹ و نیم شب روز سه شنبه، ۷ اسفند ماه، پس از جمع شدن تمام اعضا در ترمینال جنوب، سوار اتوبوس شدیم و به راه افتادیم.
پس از یک خواب طولانی که مارا برای شروع سفر آماده می کرد، صبح در اتوبوس بیدار شدیم.
ساعت ۷ و نیم بود که سر سبزی های دزفول کم کم از پنجره های اتوبوس خود را نمایان کردند و دیدن مراتع و تالاب ها میان چمنزار ها چشمانمان را برای دیدن مناظر زیبا پرتوقع کرد.
ساعت ۸:۱۵ اتوبوس در ترمینال دزفول توقف کرد.
بعد از ساعات طولانی نشستن در اتوبوس، استراحت در فضای گرم ترمینال و خوردن یک صبحانه محلی و جذاب با سرشیر و شیربرنج گاومیش مخصوص دزفول و آش آبادانی حسابی به بچه ها چسبید.
بعد از صبحانه، در شهر مشغول خرید کردن مواد لازم برای شاممان شدیم و بساط جوجه آتیشی را تهیه کردیم.
ساعت دیگر ۱۰:۳۰ شده بود که وانت ها رسیدند، ماهم کوله ها و خودمان را بار وانت ها کردیم و از ترمینال دزفول تا شیهون رفتیم.
ساعت ۱۲ به روستای شیهون رسیدیم، از وانت پیاده شدیم و کمی کش و قوس به بدن هایمان دادیم و کمی تنقلات از روستا خریداری کردیم تا شب را با خوردن خوشمزه جات بگذرانیم. از طرفی قرار بود شب را تا ظهر فردا در جزیره ای خالی از سکنه و روی سد دز بگذرانیم و این باعث شد مقداری هم مواد اولیه برای صبحانه فردا خریداری کنیم.
کمی دیگر وانت سواری کردیم و به لب آب دز رسیدیم و از آنجا سوار بر قایق تا جزیره رفتیم.
ساعت ۱ ظهر به جزیره رسیدیم.
تا ساعت ۱ و نیم مشغول برپایی کمپ مان در جزیره بودیم. چادر هارا که برپا کردیم هر کس ناهاری که به صورت فردی برای خود آورده بود را خورد و همگی تصمیم گرفتیم تا آفتاب برای خشک کردن لباس هایمان در آسمان هست تنی به آب دز بزنیم.
بعد از ساعتها آب بازی و پر نشاط شدن از سرمای آب دز در محل کمپ آتش برپا کردیم و دورهم جمع شدیم، بعد از جلسه معارفه دور آتش و مشاهده منظره زیبای غروب جزیره برای درست کردن شام آماده شدیم.
ساعت ۹ بود که بعد از رقصیدن دور آتش، انتظارمان برای کباب شدن جوجه های مزه دار شده به پایان رسید و درحالی که یکی از همسفرهای باذوق مان در حوزه نجوم، صورت های فلکی و مکان سیاره زهره را در آسمان شب به ما نشان میداد، شام لذیذ دورهمی مان را خوردیم.
بعد از آن هرکس به هر قدری دلش خواست از آسمان پر ستاره شب جزیره لذت برد و بعد به سمت خواب در چادرش رفت.
صبح حول و حوش ساعت ۶ متوجه شبنم های نشسته روی چادرهایمان شدیم و کم کم از خواب بیدار شدیم. صبحونه دست جمعی پنیر و گوجه مان را خوردیم و ساعت ۹ دیگر چادرها و کوله هایمان را جمع کرده بودیم و آماده ترک جزیره بودیم.
قایق های برگشت از جزیره دو دسته شدند و عده ای به سمت صخره های بلند سد دز رفتند تا بچه ها بتوانند از روی آنها در آبهای عمیق دز شیرجه بزنند و خاطره سازی کنند.
عده ای دیگر مستقیما به سمت شیهون و خانه ای که در آنجا اجاره کرده بودیم رفتند و مشغول انجام خرید های ناهار دسته جمعی شدند.
ساعت ۱۱ دیگر همگی در خانه مستقر بودیم.
در این زمان بچه ها مشغول حمام کردن و آویزان کردن لباس های خیس شنایشان شدند.
سپس همگی مشغول انجام وظایف تهیه مواد ناهار شدیم. تمام خانه پر بود از بچه ها ه هر کدام مشغول خورد کردن یا پوست کندن چیزی برای درست کردن بندری بود.
ناهار را که خوردیم آماده رفتن به پیمایش و صعود قلعه شاداب شدیم.
به علت محدودیت ورود به منطقه، لازم بود قبل از غروب از دروازه قلعه عبور کرده باشیم.
ساعت ۲:۳۰ خانه را به مقصد قلعه شاداب ترک کردیم هرچند بعضی از بچه ها که تمایل به استراحت در خانه را داشتند با ما به قلعه نیامدند.
مسیر زیبایی را بر فراز دز از قلعه شاداب بالارفتیم درحالی که پس از پیمودن مقداری از مسیر انتن های موبایلمان را از دست داده بودیم، منظره خوبی پیدا کردیم و بر فراز تپه های بلند قلعه شاداب، به سد دز و تلفیق آبی آسمان با سبزی آب زلالش نگریستیم.
نزدیک غروب بود که قصد برگشت کردیم.
ساعت ۶:۳۰ درحالی که هوا تاریک شده بود بعد از ۹ کیلومتر پیمایش، به خانه رسیدیم و مشغول آماده کردم میرزاقاسمی برای شام شدیم.
ساعت ۱۰ بود که شاممان را خورده بودیم و بعد از گپ و گفت و دورهمی آماده خواب شدیم و اینگونه روز دوم سفر را به پایان بردیم.