بخش پنجم: توضیحات برنامه
جمعه ۶ام بهمن راس ساعت ۶:۱۵ همه رو به روی درب ولیعصر دانشگاه جمع شدیم و سوار مینیبوس شدیم ولی چون یکی از بچهها دیر کرده بود تا ساعت ۶:۲۶ دقیقه منتظر موندیم و بعد حرکت کردیم. توی راه سرگرم منظره و آهنگ بودیم. نزدیکیای روستا که بودیم متوجه شدیم که هرچقدر مینیبوس گاز میده بالا نمیره پس مینیبوس توقف کرد و همه پیاده شدیم و فهمیدیم بخاطر سرمای زیادی که بود جاده یخ زده و تا آفتاب نزنه نمیشه با مینیبوس بریم تا روستای خور. تلاش کردیم راهی برای رسوندن بچهها به روستا پیدا کنیم و بخاطر همین از ماشینای شخصی استفاده کردیم و بعضی از بچهها هم تلاش کردن با هیچ زدن خودشونو برسونن و سرپرست هم مجبور شد برای اینکه بچهها تفریح بیشتری داشته باشن برنامه رو تغییر بده. اینجوری شد که ما تقسیم شدیم و با چندتا ماشین ساعت ۹:۰۵ به روستای سیجان رسیدیم. ازونجا حرکت کردیم تا اینکه ساعت ۱۰ ایست اول رو برای صبحانه کردیم. نشستیم و خوراکی و صبحانههامونو خوردیم و سرپرست برای اینکه انرژی بگیریم تاینی با خامه بهمون داد. یکم عکاسی کردیم و بعد یکی از بچههای کادر برامون یه سری توضیحات دربارهی لباسهای کوهنوردی و لایههایی که باید توی زمستون و تابستون داشته باشیم توضیح داد. ساعت ۱۰:۴۰ حرکت کردیم تا ادامهی تِرَک رو به سمت محل نهار بریم. ساعت ۱۱:۲۰ بود که از روی پل چوبی پر برفِ روی رودخونه رد شدیم و به محل نهار و تفریحمون رسیدیم. بچهها معارفه رو شروع کردن و وقتی همه کامل باهم آشنا شدیم کلی برف بازی کردیم و همدیگه رو توی برف غلت دادیم. همه که از برف بازی سیر شدن رفتن سراغ تدارکات نهار و هرکس یه گوشه از کار رو گرفت. سوسیس و قارچ کبابی رو با مخلفات گذاشتیم توی نون و یه ناهار خفن خوردیم که انرژی بگیریم برای ادامهی تفریحاتمون. بچهها فوراً رفتن که مسیر رو با بیلهایی که آوورده بودن برای سرسرهبازی آماده کنن و یکی یکی میرفتن بالا و با حرکات کاتوره ای و ژانگولر های ابتکاری سر میخوردن پایین که نتیجهش کلی عکس و فیلم و خنده بود. تمام انرژیها که تخلیه شد کم کم جمع و جور کردیم که برگردیم. ساعت ۳:۰۵ حرکت کردیم به سمت مینیبوس و شروع کردیم به بازی کردن. رفتیم آشکدهی کندوان و یه آش خوشمزه خوردیم و ساعت ۵ عصر دوباره سوار مینیبوس شدیم تا بریم به سمت خونه و درنهایت ساعت ۶:۴۵ سر محل قرار صبح پیاده شدیم و جدا شدیم.