ساعت 12 شب چهارشنبه همگی جلوی درب دانشگاه صنعتی امیرکبیر در خیابان ولیعصر جمع شدیم و پس از بار زدن دوچرخهها همگی به تعداد 16 همرکاب ، سوار مینیبوس شدیم و ساعت 1 بامداد پنجشنبه از تهران به سمت کلاردشت حرکت کردیم.
ساعت 4 به مرزنآباد رسیدیم و توقف کوتاهی برای خریدهای ضروری بچهها در شهر داشتیم. به راه افتادیم و بچهها در مینیبوس صبحانهشان را خوردند. ساعت 6 به مکارود رسیدیم و پس از نماز و پیاده کردن دوچرخه ها از مینیبوس، چند دقیقه به نرمش و گرم کردن در هوای خنک و صبحگاهی روستای مکارود و همچنین باد زدن و چک کردن دوچرخهها پرداختیم.
ساعت 7 رکابزنی را در مسیری فوق العاده زیبا با پوشش گیاهی سرسبز و جنگلی شروع کردیم؛ درحالی که خورشید با نوری ملایم ، پرتوهای خود را از میان شاخه درختان شبنم گرفته ، بر مسیر میتابید و سکوت جنگل با صدای جیرجیرکها و رکاب زدن ما ادغام می شد و نوید شروع ماجراجویی تازهای را به همه ما می داد.
هوا در تمام مسیر کمی گرم و مرطوب بود اما به علت سایههایی که درختان در راه ایجاد کرده بودند و هوای مه گرفتهای که در بخشهایی از مسیر به آن برمی خوردیم هوا نسبتا خنکتر و قابل تحملتر می شد.
ساعت 8:30 توقفی برای استراحت و خوردن تنقلات و معارفه دسته جمعی داشتیم. تا حدود ساعت 10 مسیر ترکیبی از کفیها و سربالاییها بود که در تمام مدت رکاب می زدیم و ارتفاع می گرفتیم و زیر پایمان نمایی از شهر به همراه تودههایی از مه بر فراز جنگل پایین دست را مشاهده می کردیم. به علت بارانی که در روز قبل باریده بود قسمتهایی از مسیر هنوز خیس و گلی بود و در بخشهایی عمق گل ما را مجبور میکرد دوچرخهها را دست بگیریم و از چالههای گل عبور کنیم، هر چند دل را به دریا زدن و گلی شدن لباسها ، برای افرادی که لباس تمیز اضافه آورده بودند و برای عوض کردن در راه برگشت در مینیبوس گذاشته بودند چالش جذابی بود؛)
حدود ساعت 11 به چشمه رسیدیم که متاسفانه آن را بسته بودند و آب آشامیدنی قابل استفاده نداشت اما چون بچهها آب کافی همراه خود داشتند به مشکل بر نخوردیم.
ساعت 11:30 به مرداب دیوک رسیدیم که به شدت چشمنواز بود و پس از عکس گرفتن و کمی استراحت به ادامه رکابزنی پرداختیم. تا ساعت 13 به بالاترین نقطه مسیر رسیدیم و برای ناهار توقف کردیم و بعد از آن مسیر سر پایینی بود. مسیری که تا رسیدن به شهر پیش رویمان بود ترکیبی بود از سنگلاخها ، شیبهای تند و سرپایینیهای روان. در همین حین لنت ترمز یکی از اعضا تمام شده بود که سرپرست به کمکش رفت و به تعویض لنت ترمز دوچرخه اش پرداختند. در ادامه به یک رودخانه بسیار جذاب در مسیر رسیدیم که از عرضش عبور کردیم و گل دوچرخههایمان را شستیم و در انتها ، مسیر آسفالت منتهی به ساحل را پیمودیم.
ساعت 17:15 بود که به سلمان شهر و سپس به ساحل متل قو رسیدیم و در آنجا پس از اندکی توقف و عکس گرفتن به سمت مینیبوس رفتیم و ساعت 18:15 به سمت تهران راه افتادیم. در مینیبوس به بازیهای دسته جمعی کردیم و عده ای از بچهها هم استراحت کردند. در مسیر برگشت حدود ساعت 22:15 در کندوان توقف کردیم و آش خوردیم. ساعت 12:30 شب به درب دانشگاه رسیدیم و درحالی که برنامه جذاب و پر لذت یک روزه ی دیگری را به اتمام رسانده بودیم در خیابان بزرگمهر از هم خداحافظی کردیم و به سمت خانههایمان رفتیم.
به امید دیدار همه شما عزیزان در برنامه های کوهساران
سرپرست برنامه:علیرضا حسینی تبار
نویسنده گزارش: سلطانی
تاریخ برگزاری: 20مرداد1401